گفتگوی منتشرنشده با کامبیز آتابای-۲
カートのアイテムが多すぎます
カートに追加できませんでした。
ウィッシュリストに追加できませんでした。
ほしい物リストの削除に失敗しました。
ポッドキャストのフォローに失敗しました
ポッドキャストのフォロー解除に失敗しました
-
ナレーター:
-
著者:
このコンテンツについて
آخرین فرصت - قسمت ۷
کامبیز آتابای خاطرات و ناگفتههای بسیاری داشت. اگر کتاب خاطراتش را مینوشت شاید یکی از پرفروشترینها میشد. از کودکی در دربار محمدرضا شاه پهلوی بود و سمتهای متعددی را بهعهده داشت که بهجرائت میتوان گفت برای همه آنها کارنامهای نهتنها قابل قبول که پرافتخار داشت. نمونه آن ریاست فدراسیون فوتبال ایران است که بسیاری او را فقط با این عنوان میشناسند. خاطرات او از شکار با شاه، ولیعهد و شاهپور عبدالرضا (برادر شاه) برای اولین بار در این ویدئو منتشر میشود. مرحوم آتابای البته خاطراتی نیز دارد از تلاش وزراتخانههای گوناگون و ارتش برای تصرف لااقل بخشی از شکارگاه سلطنتی مشرف به تهران؛ منطقهای که امروز بخشی از پارکهای ملی خجیر و سرخهحصار، منطقه حفاظتشده جاجرود و پادگانهای سپاه را در شرق تهران تشکیل میدهد. آتابای طی این گفتوگو چندین بار تأکید کرد که اگر حمایتهای شخص اول کشور نبود، آن منطقه طبیعی از دست میرفت. شاید بینندگان گمان کنند که شاه صرفاً از شکارگاه سلطنتی حمایت میکرد اما اگر خاطرات مرحوم اسکندر فیروز را (که من نیز در گردآوری و نگارش آن نقش داشتم) مطالعه کنند درمییابند که صیانت و حفاظت از طبیعت ممکن نمیشد مگر به پشتبانی شاه و تلاشهای برادر ناتنی او، عبدالرضا پهلوی. در این ویدئو از عکاسی کامران عدل از شکارگاه سلطنتی در زمستان ۱۳۵۴ گفتم. نوشته او را در زیر میخوانید: «من در آرشیوم، برای تمام مجموعههایم، در زمان عکاسی آنها متنی مینویسم و دربارهی عکسها توضیحی میدهم. متن زیر، در 1354 و دربارهی شکارگاه سلطنتی نوشته شده است...«آهوهاي شكارگاه سلطنتي. 1354. جريان اين عكسها از اين قرار است كه يك روزي كاميبز آتاباي با من تماس گرفت و گفت: كامران جان نوكرتم، ديروز اعلحضرت با طعنه بهمن فرمودند كه لابد تمام كلها و آهوهاي شكارگاه سلطنتي از گرسنگي مردهاند (زمستان بود). بهعرض رساندم كه علوفه برايشان ميريزيم. باز هم با طعنه فرمودند كه انشاالله آخر زمستان خواهيم ديد. از آنجا كه اعليحضرت بهتو اطمينان دارند، خواهش ميكنم فردا برو لشكرك. در آنجا با يك شكاربان برو تعدادي عكس از اين كلها و آهوها بگير كه من آنها بگذارم جلوي ايشان.»عکسهایی را که در این مجموعه میبینید، مربوط میشود به یک گذارش تصویری، که کامبیز آتابای میخواست بگذارد جلوی محمدرضاشاه پهلوی، آریا مهر شاهنشاه ایران.