تو را نیز عاشوراییست - فصل ششم - ناشئه الیل
カートのアイテムが多すぎます
カートに追加できませんでした。
ウィッシュリストに追加できませんでした。
ほしい物リストの削除に失敗しました。
ポッドキャストのフォローに失敗しました
ポッドキャストのフォロー解除に失敗しました
-
ナレーター:
-
著者:
このコンテンツについて
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل ششم: ناشئه الیل
راوی
اینك زمین در سفر آسمانی خویش به عصر تاسوعا رسیده است و خورشید از امام اذن گرفته که غروب کند
فرات تشنه است و بیابان از فرات تشنه تر و امام از هر دو تشنه تر. فرات تشنه مشكهای اهل حرم است و بیابان تشنه خون امام و امام از هر دو تشنه تر است؛ اما نه آن تشنگی که با آب سیراب شود... او سرچشمه تشنگی است ، و می دانی ، رازها را همه ، در خزانه مكتومی نهاده اند که جز با مفتاح تشنگی گشوده نمی شود .
آل کسا در انتظار خامس خویشند ، تا روز بعثت به غروب عاشورا پایان گیرد و خورشید رحمت نبوی در افق خونین تاریخ غروب کند و شب آغاز شود...
این تویی که اینجا ، بر کرانه آسمان ، در شب دریغ نور، و امانده ای و بال شكسته ، و جز سوسویی دور به تو نمی رسد .
و این تویی اکنون، مسافر سفر بلند شب که در اشتیاق روز، چشم به افق طلوع دوخته ای و انتظار می کشی . اگر شب نبودو اگرشب ، آن همه بلند و ژرف نبود ، این اشتیاق نبود.
مگر امام را به این یك شب چه نیازی است که اینچنین می گوید؟ کیست که این راز را بر ما بگشاید؟... اصحاب عشق را رنجی عظیم در پیش است . پای بر مسلخ عشق نهادن ، گردن به تیغ جفا سپردن ، با خون کویر تشنه را سیراب کردن و ... دم بر نیاوردن ! اگر ناشئه لیل نباشد، این رنج عظیم را چگونه تاب می توان آورد؟ یا ایها المزمل ـ قم الیل ...ـ انا سنلقی علیك قوال ثقیا
اما مگرنه اینكه آن صحرا بادیه هول ابتالئات است و هیچ کس را تا به بالی کربال نیازموده اند از دنیا نخواهند برد؟ آنان را که این لیاقت نیست رها کرده ام ، مرادم آن کسانند که یا لیتنا کنا معكم گفته اند . پس بگذار مرا که در جمع اصحاب تو بنشینم و سر در گریبان گریه فرو کنم .« خورشید سرخ تاسوعا در افق نخلستان های کرانه فرات غروب کرده است و زمین ملتهب کربلا را به ستاره جُدَی سپرده و مؤذن آسمانی اذن حضور داده است ودروازه های عالم قرب را گشوده ... زمین از دل ذرات به آسمان پیوسته است و نسیمی خنك از جانب شمال وزیدن گرفته ... و اصحاب ، نماز گریه می گزارند.
شب هر چه در خویش عمیق ترمی شود، اختران را نیز جلوه ای بیشتر می بخشد و این ، سراالسرار شب زنده داران است . اگر ناشئه لیل نباشد، رنج عظیم روز را چگونه تاب آوریم ؟
راز قربت را ، یاران ، در قربانگاه بر سرهای بریده فاش می کنند و میان ما و حسین همین خون فاصله است .
و تو اي آن که در سال شصت و يکم هجري هنوز در ذخاير تقدير نهفته بوده اي و اکنون در اين دوران جاهليت ثاني و عصر توبه بشريت، پاي به سياره زمين نهاده اي نوميد مشو که تو را نيز عاشورايي است
کتاب فتح خون - شهید مرتضی آوینی
با صدای محمد رضا احمدزاده
کاری از کارگروه پادکست هیئت هنر
محرم 1402
#پادکست_تو_را_نیز_عاشورایی_است
#پادکست_هیئت_هنر
#پادکست
#فتح_خون
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.